توبه یعنی تو ساتور رو برداشتی و دست خودت رو قطع کردی!
الان می گی خدایا معجزه کن بچسبون!!!
رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی
کلیپ رو در لینک حتما ببینید
مایوس نشو! اما «دیگه» گناه نکن!
اگر در مملکتی هستی که تمامش تاریک است، این نشان می دهد که تو یک کبریت هم روشن نکرده ای.
نباید مساله را توجیه کنیم و بگوییم دیگران اقدام نکرده اند؛
که تو باید فرض کنی، کسی جز تو در این عالم نیست {تا اصلاحی صورت دهد}.
باید خود شروع کنی و هر مقدمه ای را که می خواهد فراهم نمایی.
وقتی اهداف دور را تکه تکه و ریز می کنی، زود به آنها می رسی.
ولی وقتی بخواهی قُلُمبه قلمبه کار کنی، اهداف نزدیک را هم از دست می دهی ومحروم می شوی…
تقدیر شب قدر فکر کردن به همین نکته های مهم است.
ولی اگر همّ و غم من این باشد که خدا خانه و زندگی و کفش و کلاهی به من بدهد و پدر و مادرم را بیامرزد؛ این زندگی صالحِ مُصلح نیست…
جامعه ای که هر کس باید در آن «شب قدر» و «برنامه ریزی» داشته باشد تا «سَلَامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ » را داشته باشد، در این جامعه دیگر نمی توان نشست و دست روی دست گذاشت.
این تقدیر را از تک تک من و شما خواسته اند.
.
.
.
باید در «شب» طرح بریزی تا در طلوع فجر قدم برداری!
به خاطر همین است که لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ می شود
علی صفایی/ اِخبات ص111
ما از استعدادهای اضافی جنین در شکم مادر، کشف می کنیم که او برای نه ماه نیست و برای این محدوده نیست.
چون او در آنجا به دست و پا و.. نیاز ندارد.
در نتیجه ما از استعدادهای عظیم انسان کشف می کنیم که برای این محدوده هفتاد ساله دنیا نیست؛
چون بیش از اینها سرمایه دارد.
عین.صاد
مسئولیت و سازندگی ص156
در مسیرت با رنج های بسیاری ملاقات خواهی کرد.
بی شک!!
میزان مقاومت تو؛
اندازه انسان بودنت را تعیین خواهد کرد.
توکل به این معنا نیست که تو وسیله ها را رها کنی؛
توکل یعنی اینکه تو با وسیله ها مغرور و بدون آنها هم مایوس نشوی.
عین.صاد
کتاب «حرکت» ص191
پيامبر صلي الله عليه و آله از جبرئيل عليه السلام نقل مي كند كه خداوند متعال فرمود:
برخي از بندگان مومن من هستند كه چيزي جز فقر به صلاحشان نيست. اگر بي نيازشان كنم، غنا ايمانشان را فاسد مي كند.
التوحيد ص 400
برای آبادی دنیات همه تلاش ات رو بکن
اما بعدش،
همه چیز رو بسپار به خدا و راضی باش به تقدیرش!
وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ ۖ…(انعام/32)
این دنیا در مقایسه با آخرت،
بازیچه و سرگرمی است…
عاقل باش!
… علی را به زمینیان داده بود!
علی؟! زمین؟!
نه زمین شایسته علی بود و نه علی زمینی. علی آسمانی بود و بس.
فقط و فقط بخاط من و تو بود که علی زمین را تحمل می کرد.
وما…قدر ندانستیم…خانه نشین….استخوان در گلو….تنها…چاه….وای برما!
با این کفران نعمتی که کردیم باز بزرگی خدا بود که حسن(ع) را به خاطر من و تو زمینی کرد.
و ما باز…هم خانه اش همسرش… زهر … وای بر ما!
شرم از نوشتن باز می دارد!
حسین ! دردانه عالم! حقیقتی که خدا را بی پرده نشان می داد.
و زمینیان…حسین….کربلا….بی سر….وای بر ما!
بگذار ننویسم از باقی جهالت و کفران نعمتی که کردیم…
.
.
.
.
دقت کردی … کم کم خدا از ما می گرفت….کفران نعمت … ده ام …. یازدهم….اغلب در زندان بودند.
و آخری…خدا گرفت«تا به نیاز نرسید و به حضورشان احساس نیاز نکنید….تا قدر ندانید….تا مضطر نشوید…»
.
.
.
چه صبری دارد خدا! نهایت مهربانی !
باز رهامان نکرد … فرصتی دیگر….
بقیه الله!
مواظب باشیم…حواسمان جمع باشد…. این آخری است…
(نکته: این مطلب رو چند سال پیش در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم : http://bir-bakhish.blogfa.com
امروز یعنی روز نیمه شعبان،اتفاقی باهاش برخورد کردم. یادش بخیییییر)