« رهایی از تقلید های نامعقول | من آغوش تو را دوست دارم... » |
خواست برود.
لختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت:
“و اما من!
هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی کنم ، که تکلیف خود را از حسین می پرسم!
و من حسین را نه برای خلافت که برای هدایت می خواهم.
و من…
حسین را برای دنیای خویش نمی خواهم، که دنیای خود را برای حسین می خواهم…”
و رفت…..
(قسمتی از متن کتاب «نامیرا»)
برای آشنایی بیشتر با این کتاب خوووووب به وبلاگ زیر سر بزنید:
سلام علیکم..
آری حسین علیه السلام تمام دنیای من است..همه خود فدای او
فرم در حال بارگذاری ...